- پشت گاشتن (وُ ری ی)
برگشتن. بازگشتن. پشت برگردانیدن و دور شدن. پشت بگردانیدن. پشت کردن. پشت نمودن. تولیه. تولّی:
سبک پشت بر یکدگر گاشتند
ز دل کینه بر خاک بگذاشتند.
فردوسی.
که بر من چنین پشت برگاشتی
برین دژ مرا خوار بگذاشتی.
فردوسی.
همه پشت بر تاجور گاشتند
میان سوارانش بگذاشتند.
فردوسی.
، بهزیمت رفتن. گریختن. فرار کردن:
یکی پشت بر دیگری برنگاشت
بنگذاشت آن پایگه را که داشت.
فردوسی.
چو گویند کز جنگ برگاشت پشت
از آن به که گویند دشمنش کشت.
اسدی
سبک پشت بر یکدگر گاشتند
ز دل کینه بر خاک بگذاشتند.
فردوسی.
که بر من چنین پشت برگاشتی
برین دژ مرا خوار بگذاشتی.
فردوسی.
همه پشت بر تاجور گاشتند
میان سوارانش بگذاشتند.
فردوسی.
، بهزیمت رفتن. گریختن. فرار کردن:
یکی پشت بر دیگری برنگاشت
بنگذاشت آن پایگه را که داشت.
فردوسی.
چو گویند کز جنگ برگاشت پشت
از آن به که گویند دشمنش کشت.
اسدی
